زودتر بیا
من زیر باران ایستادهام
و انتظار تو را میکشم
چتری روی سرم نیست
میخواهم قدمهایت را، با تعداد قطرههایباران شماره کنم
تو قبل از پایان بارانمیرسی
یا باران قبل از آمدن تو به پایان میرسد؟
مرا که ملالی نیست
حتا اگر صدسال هم زیرباران بدون چتر بمانم
نه از بوی یاس بارانخورده خسته میشوم
نه از خاکی کهبارانغبار را از آن ربوده است.
هروقت چلچله برایت نغمهی دلتنگی خواند
و خواستی دیوار را از میان دیدارهایمان برداری بیا
من تا آخرین فصلباران منتظرت میمانم
:: موضوعات مرتبط:
صاحب الزمان ,
اشعار ,
,
:: برچسبها:
ما گمنام هستیم ,
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1